این آزاده کشورمان امروز معاون اجرایی مؤسسه فرهنگی پیامآزادگان است. او در گفتوگو با همشهری از تأثیر حضور آزادگان در اردوگاههای عراق بر جریانات سیاسی داخلی گفت.
- آزادهها در زمان اسارت در اردوگاههای عراق تا چه میزان در روند جریان سیاسی ایران تأثیرگذار بودند؟
مسئله آزادگان و اسرای ایرانی و حتی اسرای عراقی و تأثیر آنها بر مسائل سیاسی داخلی و حتی جنگ را از جهات گوناگون میشود بررسی کرد. میشود این مسئله که افرادی که به جنگ اعزام میشدند، رسمی یا کادری بوده یا داوطلبانه به جبههها اعزام شدند را در هر دو کشور بررسی کرد. اما آنچه بهصورت خلاصه میشود بیان کرد این است که اولا ما معتقدیم بعد از پایان دوران بنیصدر و فرماندهی مستقیم خود حضرت امام(ره) و بعد از آن، فرماندهی فرماندهان سپاه، تعداد اسرای ایرانی به نسبت اسرای عراقی بسیار پایینتر است؛ به این معنی که حداقل این معادله تا سال 67 صادق است؛ چرا که ما تا سال 67 در اردوگاههای عراق حدود 18هزار اسیر داشتیم که از این تعداد، حدود دو هزار نفر اسرای شخصی بودند که توسط رژیم بعث در شرایط جنگ در مرزها اسیر شدهبودند؛ افرادی مانند کشاورزان، چوپانها و... .
- کلا غیرنظامیها؟
بله. بسیاری از اسرای ما، اسرای جنگی نبودند. شهروندانی بودند که توسط نیروهای حزب بعث ربوده میشدند.
- تا چه سالی 16هزار نفر اسیر در اردوگاههای عراق داشتیم؟
تا سال 67 از این 16هزار نفر حدود 10هزار نفر مجروح بودند؛ یعنی درحالیکه مجروح بودند و توانی برای راهرفتن نداشتند به اسارت درآمده بودند. این در حالیاست که اسرای عراقی در کشور ما تا سال 67چیزی حدود 55هزار نفر بودند؛ این مسئله دقیقا تفوق نظامی رزمندگان ایرانی را نشان میدهد. اگر این مسئله را از منظر دیگری بررسی کنیم، اغلب سربازان عراقی که اسیر شدند سربازان کادری یا افسر یا درجهدار بودند. در کنار این مسئله باید عنوان کنم که ارتش عراق از آغاز تا پایان جنگ، هیچگونه ترخیصی نداشته است؛ یعنی کسی که از اول جنگ به جبهههای عراق آمد بهدلیل کمبود جمعیتی که عراق داشت تا پایان جنگ ماند و حتی سربازان خود را بعد از پایان دوره سه ساله خدمت، با حقوق یک افسر کادری در لشکر عراق نگاه میداشت.
- در اردوگاهها از دستهبندیها و اختلافات توسط دشمن استقبال میشد؟
بهشدت. این از مسائلی بود که دشمن روی آن کار میکرد. در حقیقت قتلگاه آزادگان جایی بود که دشمن میتوانست از آن طریق در آزادگان نفوذ کرده و اختلافافکنی کند و نهایتا به اهداف خودش جامه عمل بپوشاند. من به جرأت میگویم اینکه آقای ابوترابی فرمودند ایران کوچکی در اردوگاههای عراق تشکیل شده بوده، هم به لحاظ شکلی این اتفاق افتاده و هم به لحاظ محتوایی؛ یعنی ما درگیری مذهبی، قومی، گروهی یا شغلی نداشتیم و این مسائل، نهتنها چالشزا نبودند بلکه وحدتزا هم بودند و باعث میشد اسرا و آزادگان به یکدیگر نزدیکتر شوند.
ما در میان اسرایمان حتی کسی را داریم که حدود 12سال اسیر بوده است. در حقیقت تجاوزی به لحاظ مرزی و سرزمینی به ما شد. این تجاوز تنها یک تجاوز سرزمینی نبوده است. تاریخ شروع جنگ 31شهریورماه سال59 است درحالیکه در لیست آزادگان، اسیری از سال58 هم وجود دارد. از فروردین سال59 تا شهریورماه همان سال که جنگ آغاز شد هرماه حدود 40-30 اسیر داشتیم. در طول مرز، چه در خوزستان، چه کردستان و چه در کرمانشاه اشراری توسط عراق تقویت میشدند. عراقیها نیروهای ایرانی را میربودند و به بعثیها میفروختند. بسیاری از اسرای ایرانی توسط اشرار، حزب کوموله و دمکرات اسیر شدند. در حقیقت میتوان گفت تجاوز از فردای انقلاب از جانب عراق شروع شد. ما حتی درغائله «خلق عربی» که در خوزستان بود، اسیری داریم که توسط اشرار در خوزستان اسیر شد و پس از تحویل به عراق 18سال اسارت کشید؛ عراقیها حتی این شخص را مفقود نگاه داشته بودند.
از منظر قوانین بینالمللی و کنوانسیونهای چهارگانه ژنو که در ارتباط با حقوق اسرای جنگی است، کشور اسیر گیرنده موظف است ظرف مدت محدودی ـکه اعلام شده استـ هویت اسیر را به صلیب سرخ اعلام کند. پس از اینکه این اتفاق افتاد، بر این اسیر حقوقی مترتب خواهد شد. این در حالیاست که هم گزارشگران صلیب سرخ و هم گزارشگران مستقل سازمان ملل در گزارشها و بازدیدهایی که از اردوگاههای اسرای ایرانی در عراق داشتهاند بهخاطر برخوردی که با اسرای ایرانی داشتند، عراقیها را محکوم کردند؛ چرا که ما هزاران اسیر داشتیم که تا روز آزادی کاملا مفقود نگاه داشته شده بودند. درحالیکه از طریق تلویزیون و از طرق مختلف دیگری میدانستیم که این بچهها اسیر شدهاند.
- فکر میکنید برای عراق نگهداری این اسرا بهعنوان مفقودین چه سودی میتوانست داشته باشد؟
از رهگذر مفقود نگه داشتن این بچهها، بسیاری از شکنجهها و برخوردهایی را که احتمالا نمیتوانستند بر اسرایی که صلیب سرخ آنها را ثبتنام کرده است انجام دهند عملی میکردند؛ یعنی کوچکترین حقوق انسانی را برای اینها درنظر نمیگرفتند. بهنظرم این یکی از مسائلی است که جمهوری اسلامی به راحتی میتواند آن را در مجامع جهانی پیگیری کند. من فکر میکنم پروندههای جمهوری اسلامی برای پیگیری وضعیت اسرای ایرانی در جنگ هشتساله بسیار روشن، فراوان و متعدد است که به راحتی میتواند آنها را پیگیری کند؛ یکی از همان مسائل بسیار مهم، همین مفقود نگهداشتن اسرای ایرانی بهمدت زیاد است.
- این شکنجهها و بدرفتاریها به روحیه سربازان عراقی برمیگشت یا سیاستهای دولت عراق؟
ببینید در گزارشهایی که صلیبسرخ میداد و این گزارشها هماکنون هم موجود است خبرهایی مبنی بر شکنجههای جسمی و روحی منتشر شده است؛ کمبود تغذیه، کمبود جا، پوشاک نامناسب، بهداشت نامناسب، عدمرسیدگی پزشکی و فشارهای روحی در حقیقت مجموعهای از برخوردهایی است که در مراجع بینالمللی نسبت به اسرای جنگی منع شده است. البته بخشی از این رفتارها به روحیه سربازان بازمیگشت؛ چرا که افسران و سربازان و حتی خدماتیهایی که به جنگ میآمدند، از فیلترهایی عبور میکردند و حتما باید وابستگی و سرسپردگی به حزب بعث میداشتند. در کنار اینها حتما باید کسی را در جنگ با ایران از دست دادهبودند.
تأثیر حضور آزادهها در معادلات بینالمللی و جریانات سیاسی داخلی
میخواهم از این منظر نگاه کنیم که همراهی آزادگان و خانوادههای آنها با سیاستهای نظام مقدس جمهوری اسلامی بسیار تأثیرگذار بود. اگرچه همه ملت ایران در زمان جنگ تحمیلی کشور را همراهی کردند ولی همراهی خانوادههای آزادگان و خود آزادگان به نسبت سایر اقشار جایگاه درخشانتری داشت. حتما میدانید جنگ سال67 تمام شد اما اسرای ما سال69 بهوطن بازگشتند. در واقع ما میگوییم هشت سال دفاعمقدس داشتیم ولی جنگ برای آزادگان و خانوادههای آنها 10سال به طول انجامید.
تصور کنید اگر خانوادههای اسرای ایرانی هر روز مقابل هلالاحمر- که پیگیر وضعیت اسرا بود- تجمعات اعتراضی برگزار میکردند یا از مسئولین نظام میخواستند تا تکلیف فرزندانشان را مشخص کنند به لحاظ سیاسی چه تأثیر منفیای بر دیپلماتهای ما میگذاشت؛ چرا که پس از پایان جنگ بلافاصله مذاکرات قطعنامه 598آغاز شده بود؛ یعنی وزرای خارجه ایران و عراق با تیمهای دیپلماتیکشان به همراه دبیرکل سازمان ملل، جلسات و مذاکرات متعدد و فشردهای داشتند. اگر اسرای ایرانی یا خانوادههای آنان به روند مذاکرات اعتراض میکردند این مسئله به لحاظ چانهزنی در مذاکرات اثر بسیار منفیای داشت درحالیکه نه آزادگان و نه خانوادههایشان کوچکترین چالش سیاسی از این منظر برای مسئولین نظام و برای دستگاه دیپلماسی ما ایجاد نکردند؛ چه بسا مسئولین را همراهی هم کردند و جمهوری اسلامی از این جهت هیچوقت تحت فشار نبوده است. این یک نمونه بارز از تأثیر سیاسی مثبت مسئله اسرای ایرانی در جنگ ایران و عراق است. حجتالاسلام ابوترابی تعبیری داشتند و آن این بود که آزادهها در زمان اسارت در اردوگاههای عراق یک جمهوری اسلامی کوچک تشکیل داده بودند که فقط پرچم جمهوری اسلامی را نداشت.
میتوانید این مسئله را از دو جهت نگاه کنید؛ ببینید آزادگان دارای اقشار مختلفی بودند: ارتشی، سپاهی، بسیجی، نیروهای غیرنظامی، حتی افرادی که به عراق پناهنده میشدند و عراق به اینها شک داشت و اینها را بهعنوان اسیر به اردوگاه میفرستاد؛ همه این اقشار در اردوگاه حضور داشتند. از منظر قومی نیز تقریبا همه اقوام در اردوگاه حضور داشتند. از منظر دینی و مذهبی، زرتشتی، مسیحی، یهودی، مسلمان شیعه و سنی، حتی فرقههای مختلف دراویش نیز در اردوگاهها فراوان حضور داشتند. بنابراین به لحاظ داخلی اردوگاه و به لحاظ اداره اردوگاه و تشکیلاتی که داخل اردوگاه وجود داشت، چالشهای عمدهای میتوانست سر راه آزادگان باشد؛ یعنی بهعنوان مثال میتوانستند بگویند ترکها یکسو و لرها سوی دیگر. یا مثلا اختلافات مذهبی میتوانست آنجا نمایان شود ولی هیچکدام از این دستهبندیها رخ نداد.